خورشید :ِDخورشید :ِD، تا این لحظه: 33 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

تنبـــــــــــــل

اشکال کارم این بود!

1392/5/9 3:54
نویسنده : تنبل
318 بازدید
اشتراک گذاری

که تو برام واسطه ای

که تو رو میخوام واسه هدفم...از اولم واسطه بودی نه هدف...

چقدر احمقم که نمیفهمم میشه تو رو گذاشت هدف و بدون واسطه به تو رسید

که نمیفهمم اگر تو هدف باشی اون چیزایی که میخوامشون رسیدن بهش بدون دغدغه ست...

همیشه بت گفتم:

مشکلمو حل کن

تورو وسیله دیدم انگار...لعنت به من که انقدر کورم

حتا یه روزایی_اون روزایی که انقدر پاک و خوب بودم تا به خودم جرات فکر کردن به بهشت رو میدادم_بهشت رو هدف میدیدم و تورو وسیله که بتونم به بهشت برسم.

چقدر دلم برات تنگ شده بود.

چند وقت بود برای خودِ خودت باهات حرف نزده بودم

اما دیشب...دیشب یه دله سیر باهات حرف زدم....یه دله سیر؟...نه!!!! یه دله سیرِ سیرِ سیر باهات حرف زدم

شب قدر بهونه...دلم خودتو میخواست

تو هیچوقت منو اینطوری دیده بودی؟...هوم؟... دیده بودی؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

داش علی
9 مرداد 92 10:52
قبول باشه آبجی.
همت
9 مرداد 92 16:09
التماس دعا
هدا سادات
11 مرداد 92 11:31
خواهر جونی منو که فراموش نکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نه باباااااا
مگه میشه فراموشت کنم
مامان فرنیا
21 مرداد 92 20:01
دوست خوبم عیدتون مبارک و طاعاتتون قبول باشه خوش بحالتون ایشالله همه بتونیم به این نتیجه برسیم که هدف چیه؟ شبهای قدر برای چی بیداری میکشیم؟
داش علی
10 اسفند 92 15:01
یه روز تو ساحل ماسه ای با خدا می زدم... به پشت سرم نگاهی کردم... جاهایی که در مشغول خوشی ها بودیم دو رد پا بود... و جاهایی که در گیر سختی ها بودیم یک رد پا... از خدا پرسیدم: "تو سختی ها با من نبودی با مرام !؟" یه چی گفت که خجالت کشیدم... ... گفت: "اون یه رد پایی که تو سختی ها دیدی، رد پای منه که تو رو به دوش می کشیدم قشنگ..."
تنبل
پاسخ
مرسی عالی بود داش علی