سنگ اندیشه
بخونین ببینین حسین پناهی عزیزم چی گفته....
سنگ اندیشه به افلاک نزن دیوانه
چون که انسانی و از تیره ی سر طاسانی
زهره گوید که شعور همه آفاقی تو
مور داند که تو بر حافظه اش پنهانی
در ره عشق دهی هم سر و هم سامان را!
چون به معشوق رسی بی سر و بی سامانی
راز در دیده نهان داری باز از پی راز
کشتی دیده به توفان خطر می رانی
مست از هندسه ی روشن خویشی !مستی!
پشت در آینه،در آینه سرگردانی
بس کن ای دل ! که در این بزم خرابات شعور
هر کس از شعر تو دارد به بغل دیوانی!
لب به اسرار فرو بند و میندیش به راز
ورنه از قافله ی مور و ملخ درمانی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی