من شاعرم...
من شاعرم
از من بعید نیست
شب را سپید بنویسم
و روز را سیاه
من شاعرم
از من بعید نیست
دیوار را سبز کنم
و سقف را زرد
و زمین را آبی
من شاعرم
از من بعید نیست
با سایه ام خیال های رنگی ببافم
یا همسایه ی سایه های خیالی شوم
من شاعرم
باور کن...
روی این صفحه ی سفید کاغذم
پرواز برای من کاری ندارد
من با بالهایم پرواز نمیکنم
من با کاغذ و قلمم به آسمان می روم
من شاعرم ...
این را باور کن
که اگر دلت را به نوشته هایم بدهی
تو هم با من همراه می شوی..
فقط همین را باور کن
.
.
.
من شاعرم
یک...
دو...
سه...
پرواز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی