خورشید :ِDخورشید :ِD، تا این لحظه: 33 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

تنبـــــــــــــل

گـــــــــــــــــــوش آویـــــــز...

  گوشــــــــواره خریــــــدم :دی خعــــــــلی هم خوچحــــــــالم این یه لنــگه شه اون لنـــگه هم توی گوشـــــــــمه اون سرش سوزن داره وقتی پیچ میدمش توی گوشم و زنجیرشو از توی دوتا سوراخ بالاییه گوشم رد میکنم انگار گوشمو دوختم باهاش خعـــــــــــــــلی بهم میاد :دی ...
23 بهمن 1392

محـــــض استراحـــتـــــ گفتمـــ :دی

  میـــــــخوام بــــدونـــم اگـر از ایــنا داشـته باشیــن ... میتونین باســـــن مبارکو هیچوقت از روش بر دارین عایـــا؟ مـــن که همچــــین توانایـــــی رو تـــوی خـــــودم نمیبـــــینم... حتا اگر خطر ابتلا به زخم بستر رو در پیش رو داشته باشم باشد تا رستگار شویم ...
23 بهمن 1392

اشکال کارم این بود!

که تو برام واسطه ای که تو رو میخوام واسه هدفم...از اولم واسطه بودی نه هدف... چقدر احمقم که نمیفهمم میشه تو رو گذاشت هدف و بدون واسطه به تو رسید که نمیفهمم اگر تو هدف باشی اون چیزایی که میخوامشون رسیدن بهش بدون دغدغه ست... همیشه بت گفتم: مشکلمو حل کن تورو وسیله دیدم انگار...لعنت به من که انقدر کورم حتا یه روزایی_اون روزایی که انقدر پاک و خوب بودم تا به خودم جرات فکر کردن به بهشت رو میدادم_بهشت رو هدف میدیدم و تورو وسیله که بتونم به بهشت برسم. چقدر دلم برات تنگ شده بود. چند وقت بود برای خودِ خودت باهات حرف نزده بودم اما دیشب...دیشب یه دله سیر باهات حرف زدم....یه دله سیر؟...نه!!!! یه دله سیرِ سیرِ سیر با...
9 مرداد 1392

این پست یه تبلیغ کامله

این دومین باره که من دارم توی  وبم یه کاره تبلیغی میکنم اصلا میدونی چیه؟ باید بگم مگه خَریم؟که نمیخریم؟ قبل از عید بود که اولین بار یکی از اینا خریدم اولین بار بسته شو دیدم کلی غر غر کردم که اینا چیه خریدی محمد؟من بستنی یخی نخواستم که!!! ولی همچین که طعمشو چشیدم دیدم بستنیه خودمو خوردم تموم شده...اون دوتایی که توی فریزر گذاشته بودمم هم نیست! یواشکی دارم به بستنیه محمدم  پاتکمیزنم!!!   خلاصه میگم که برید بخرید ازین بستنیا و با خیال راحت بدون دغدغه ی کالری اضافه و این حرفا 3 4 تاشو بخورین چون کالریش 70 یعنی برابر با یه کف دست نون...   بعله... این شد که ما خودمون پی گیر شدیم ببین...
2 مرداد 1392

آوای انتظار محسن چاووشی برای همراه اول/2

بهرام گور 2 32544   11   بهرام گور 3 32545   12   بهرام گور بی کلام 1 32546   13   بهرام گور بی کلام 2 32547   14   بهرام گور بی کلام 3 32548   15   غلط کردم غلط 2 32549   16   غلط کردم غلط 3 32550   17   غلط کردم غلط 4 32551   18   قراضه چین 2 32552   19   قراضه چین 3 32553   20   کو به کو 2 32554   21   کو به کو 3 32555 &nb...
29 تير 1392

آوای انتظار محسن چاووشی برای همراه اول

  آوای انتظار غلط کردم غلط محسن چاوشی – 31280 . آوای انتظار کو به کو محسن چاوشی – 31281 . آوای انتظار رمیدیم محسن چاوشی – 31282 . آوای انتظار نگار محسن چاوشی – 31283 . آوای انتظار ستمگر محسن چاوشی – 31284 . آوای انتظار شیرمردا محسن چاوشی – 31285 . آوای انتظار من خود آن سیزدهم محسن چاوشی – 31286 . آوای انتظار قراضه چین محسن چاوشی – 31287 . آوای انتظار بهرام گور محسن چاوشی – 31288   برای فعال سازی کد را به 8989 ارسال نمایید! ...
29 تير 1392

یو یو بازیه خدا با ما

گاهی وقتا_مثل الان_حس میکنم خدا منو از ناحیه ی تنبون بین دوتا انگشتش گرفته و داره باهام یویو بازی میکنه! هی منو تاب میده اینور و اونور...منم عینهو اون یو یوی بدبخت هی تا مرز سکته میرم و برمیگردم! احساس بانجی جامپینگ به آدم دست میده...یه بارش باحاله ها...دوبارش هیجان داره ها...سه بارش تورو به وجد میاره ها...ولی بیشتر که میشه دیگه حس تهوع و سرگیجه و اضطراب و ترسو اینا میاد سراغت... اصن یه حس بد !!! هی تا مرز دیوار میری و برمیگردی... هی تا لبه ی آتیش میری و برمیگردی... هی تا مرز پرتگاه میری و بر میگردی... هی تا لبه ی سیم خاردار میری و برمیگردی... کلا فقط در رفت و برگشتی... گاهی وقتا هم احساس ضربه فنی شدن بهت...
24 تير 1392

قورباغه های تهوع آور

در من این روزها زنی داره زندگی میکنه،که هرشب توی تخت خوابش ،مصرانه تصمیم میگیره که صبح تموم قورباغه های زشت و سبز و چاق و روی هم تلنبار شده شو قورت بده(کتاب قورباغه را قورت بده) و وقتی صبح میشه با موهای ژولیده و چشمای خمار از خواب و لباس کج و کوله روی تخت نشسته و غر و لند میکنه که:حیف نیست صبح به این خوبی و خواب به این زیبایی با طعم چندش آور قورباغه های روی هم تلبار شده ات خراب بشه؟ پ.ن:یکی لطفا این قورباغه هارو قورت بده جای من:(           پلیز         این عکسارو هم ببینید شاید خوشتون اومد نی نی نیاز مربوط به داداش قوقولیمون(چقدر حواس پرتی همون جوجولیو میگم دیگه)...
18 تير 1392

من میخندم

امروز مثل این دیوونه ها...دیوونه های زنجیری شایدم بدتر از اونا...مثل روانی ها...مثل اونا که عقل و هوش درست و حسابی ندارن...شایدم یه ذره بدتر از اونا... مثل آدمای دیروزی...شایدم پری روزی... نمیدونم...شاید مثل آدمایی که بلد بودن بخندن...مثل همونا...درست مثل همونا...به همه لبخند زدم... این روزا اخم مد ساله...خندیدن دِموده شده...بنجله! ورژن جدیدشم خستگی و ناراحتی و عصبانیت و پکری و رنجوری و سرگیجه و ...این چیزاست! خلاصه...جونم براتون بگه...مثل آدمای دیروز شایدم پری روز...نمیدونم آدمای قدیمی...به همه خندیدم به اون پیر مرد هیزی که داشت نگام میکرد لبخند زدم به پسر جوونی که گل میفروخت و عرق روی پیشونیش نشسته بود لبخند زد...
18 تير 1392