خورشید :ِDخورشید :ِD، تا این لحظه: 33 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

تنبـــــــــــــل

سنگ اندیشه

بخونین ببینین حسین پناهی عزیزم چی گفته.... سنگ اندیشه به افلاک نزن دیوانه چون که انسانی و از تیره ی سر طاسانی زهره گوید که شعور همه آفاقی تو مور داند که تو بر حافظه اش پنهانی در ره عشق دهی هم سر و هم سامان را! چون به معشوق رسی بی سر و بی سامانی راز در دیده نهان داری باز از پی راز کشتی دیده به توفان خطر می رانی مست از هندسه ی روشن خویشی !مستی! پشت در آینه،در آینه سرگردانی بس کن ای دل ! که در این بزم خرابات شعور هر کس از شعر تو دارد به بغل دیوانی! لب به اسرار فرو بند  و میندیش به راز ورنه از قافله ی مور و ملخ درمانی... ...
13 آذر 1391

...

ببخش که صدای گریه هایت را نمیشنویم گوشمان از قیمت دلار و ماشین و ویلا و... پر شده......! ...
13 آذر 1391

خواب را دریابم که در آن دولت خاموشی هاست

دلم خواست یه چیزی بنویسم ..... دلم گرفته .......... گاهی وقتها یک چیزهای کوچیک باعث یک تکون بزرگ میشه .......... بعدش باورت  نمیشه !!! از خودت می پرسی واقــعــــــا ؟؟؟!!! بازم باورت نمیشه !!!!! دوباره به خودت نگاه میکنی ...... بر می گردی ...... به حافظه ات فشار میاری ......... نگاه میکنی ...... لال می شی ...... نگاه می کنی ........ گوش می دی ......... نگاه میکنی ........ بغض میکنی ........  نگاه میکنی ......... دلت ضعف میره برای یک قطره اشک تا بار دلت رو سبک کنی ........  اما باز هم فقط نگاه میکنی ....................... . . .   د...
13 آذر 1391

منو تنهایی و اشک...

دیشب از به یادآوری یک خاطره که هنوز در تلخ یا شیرین بودنش شک دارم ، گریه کردم ... هربار که به یادش می افتم بی اخیتار بغض به گلویم می نشیند ... . . . امروز ، یک جمله چنان بر من گران آمد که باز هم سد چشمانم شکست ... . . چقدر این روزها بارانی ام ... . . . . . . . آهنگ پایانی فیلم معصومیت از دست رفته رو گوش می دادمو های های میگریستم اولش خوند : باور کن باور کن تنها ماندی دلا... دردا من، دردا تو، دردا از عشق ما باور کن باور کن غربت را غصه را ...ای آشنا . . . همه ی اینا رو با گریه باهاش میخوندم بعدش میگفت: می سوزی می سازی با دردی اینچنین بی شعله بی آتش بی باور بی یقین... . . . خیلی گریه کردم ازون گر...
13 آذر 1391
1